آهای تو که یه«جونم» ِت، هزار تا جون بها داره!

شعر حسین منزوی

آهای تو که یه«جونم» ِت، هزار تا جون بها داره!

بُکش منو، با لبی که بوسه‌شو خون‌بها داره

بذار حسودی بُکُشه رقیبُ، وقتی می‌کُشه

سرش تو کارِ خودشه، چی‌کار به کارِ ما داره؟

سرت سلامت اگه باز میخونه‌ها، بسته شدن

با چشمِ مستِ تو آخه، به می کی اعتنا داره؟

اینـهمه مهربونی رو، از تو چطور باور کنم؟

تو این قحطِ وفا که عشق، صورتِ کیمیا داره

حرفِ من و تو رو نزن، ای من و تو یه جون، دو تن!

بدون که از تو عاشقت، فقط سری سوا داره

خوشگلا خوشگلن ولی، باز تو نمی‌شن، کی میگه

خوشگل خالی ربطی با، خوشگلِ خوشگلا داره؟!

که گفته ماه و زهره رو، که شکلِ چشمایِ توان؟

چه دَخلی خورشیدایِ تو، به اون ستاره‌ها داره؟

قصّهٔ من با تنِ تو، قصّهٔ آب و ماهی‌یه

و گرنه کی یه خوابیدن، اینـهمه ماجرا داره؟

من خودمم نمی‌دونم که از کی عاشقت شدم

چیزی که انتها نداشت، چه‌طوری ابتدا داره؟

نترس از اینکه عشقِ من با تو یه‌روز تموم بشه

چیزی که ابتدا نداشت، چه‌طوری انتها داره؟

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *