اول دفتر به نام ايزد دانا

شعر سعدی

اول دفتر به نام ايزد دانا
صانع پروردگار حي توانا

اکبر و اعظم خداي عالم و آدم
صورت خوب آفريد و سيرت زيبا

از در بخشندگي و بنده نوازي
مرغ هوا را نصيب و ماهي دريا

قسمت خود مي خورند منعم و درويش
روزي خود مي برند پشه و عنقا

حاجت موري به علم غيب بداند
در بن چاهي به زير صخره صما

جانور از نطفه مي کند شکر از ني
برگ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا

شربت نوش آفريد از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانه خرما

از همگان بي نياز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پيدا

پرتو نور سرادقات جلالش
از عظمت ماوراي فکرت دانا

خود نه زبان در دهان عارف مدهوش
حمد و ثنا مي کند که موي بر اعضا

هر که نداند سپاس نعمت امروز
حيف خورد بر نصيب رحمت فردا

بارخدايا مهيمني و مدبر
وز همه عيبي مقدسي و مبرا

ما نتوانيم حق حمد تو گفتن
با همه کروبيان عالم بالا

سعدي از آن جا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمال تو وهم کي رسد آن جا

شاعر این شعر زیبا: سعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *