ای باغ چه شد مدفنِ خونین کفنانت؟

شعر حسین منزوی

ای باغ چه شد مدفنِ خونین کفنانت؟

کو خاکِ شهیدانِ کفن پیرهنانت؟

تا سرب که پاشیده و تا لاله که چیده ایت

در سینه و سیمایِ بهارین بدنانت

آه ای وطن! ای خورده به بازارِ شقاوت

بس چوب حراج از طرفِ بی‌وطنانت

خونِ که شتک زد زِ پدرها و پسرها

بر صبحِ یتیمان و شبِ بیوه زنانت

رودابهٔ من! رودگری کن که فتادند

در چاهِ شغادانِ زمان، تهمتنانت

رگبار گرفت آنگه و بارید ز هر سو

بر سینه و سر، نیزه و شمشیر و سنانت

ای باغِ اهورایی‌ام افسوس که کردند

بی‌فرّه و بی‌فرّ و شکوه، اهرمنانت

هم‌خوانِ نسیمم من و هم‌‌گریهِٔ باران

در ماتم سرخِ سمن و یاسمنانت

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *