ای شوق تو بر شیشهٔ طاقت زده سنگم

شعر حسین منزوی

ای شوق تو بر شیشهٔ طاقت زده سنگم

وی آمدنت عقده گشای دل تنگم

چون دل نسپارم به تو با اینهمه حسنت؟

من جان و دلم پیش تو ای دوست! نه سنگم

ای شوق رسیدن به تو مبنای شتابم

وی شور گذشتن ز تو، معنای درنگم

من بی تو و با تو به غم و شادی‌ام، آری

گه رومی رومم زِ تو، گه زنگی زنگم

می‌بافم از آن رشتهٔ امّید درازی

روزی اگر افتد سر زلف تو به چنگم

می‌آیم و یک‌روز از آن شاخهٔ جادو

می‌چینمت ای دختر نارنگ و ترنگم!

تو پشت به پشتم ده و – بی‌دغدغه- بگذار،

تاهر دو جهان داشته باشد سر جنگم

شیرین کن از آن عشق شکر ریز ، مرا کام

تا تلخی ایام ننوشانده شرنگم.

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *