ای غنچهٔ دمیدهٔ من! یک دهن بخند

شعر حسین منزوی

ای غنچهٔ دمیدهٔ من! یک دهن بخند

خورشیدِ من! ستارهِٔ من! باغِ من! بخند

افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو

ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند

ای گرم‌پویِ گرم‌تر از عطرِ گُل! برقص

ای خوب‌رویِ خوب‌تر از نسترن۱ بخند

تا خونِ نور در رگِ شب‌هایِ من دود،

یک لحظه، ای سپیدهِٔ سیمین بدن! بخند

ای خنده‌هایِ دلکشِ روشنگرت مرا

تنها ستاره‌هایِ شبِ زیستن! بخند

وی نازخندهٔ تو شکوفانده بر دلم

همچون بهار، این‌همه باغِ سخن، بخند

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *