ای فصلِ غیرِ منتظرِ داستانِ من!
معشوقِ ناگهانیِ دور از گُمانِ من!
ای مطلعِ امیدِ من! ای چشمِ روشنت
زیباترین ستارهِٔ هفتآسمانِ من!
آه ای همیشه گل! که به سرخی در این خزان
گل کردهای به باغچهٔ بازوانِ من
در فترت و ملال و سکوتی که داشتم
عشقِ تو طُرفه حادثهٔ ناگهانِ من
ای در فصولِ مرثیه و سوگ، باز هم
شوقت نهاده قول و غزل بر زبانِ من!
حس کردنی است قصّهٔ عشقم، نه گفتنی
ای قاصِر از حکایتِ حسنت بیانِ من!
با من بمان و سایهِٔ مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهرِ تو، ای مهربانِ من!
کی می رسد زمانِ عزیزِ یگانگی؟
تا من از آنِ تو شوم و تو از آنِ من.
شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی