بشري اذ السلامه حلت بذي سلم

شعر حافظ

بشري اذ السلامه حلت بذي سلم
لله حمد معترف غايه النعم

آن خوش خبر کجاست که اين فتح مژده داد
تا جان فشانمش چو زر و سيم در قدم

از بازگشت شاه در اين طرفه منزل است
آهنگ خصم او به سراپرده عدم

پيمان شکن هرآينه گردد شکسته حال
ان العهود عند مليک النهي ذمم

مي جست از سحاب امل رحمتي ولي
جز ديده اش معاينه بيرون نداد نم

در نيل غم فتاد سپهرش به طنز گفت
الآن قد ندمت و ما ينفع الندم

ساقي چو يار مه رخ و از اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شيخ و فقيه هم

شاعر این شعر زیبا: حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *