به سر افکنده مرا سایه‌ای از تنهایی

شعر حسین منزوی

به سر افکنده مرا سایه‌ای از تنهایی

چتر نیلوفر این باغچهٔ بودایی

بین تنهایی و من راز بزرگی است، بزرگ

هم از آن‌گونه که در بین تو و زیبایی

بارش از غیر و خودی هر چه سبکتر، خوشتر

تا به ساحل برسد رهسپر دریایی

آفتابا! تو و آن کهنه درنگت در روز

من شهابم، من و این شیوهٔ شب پیمایی

بوسه‌ای دادی و تا بوسه ی دیگر مستم

کس شرابی نچشیده‌ست بدین گیرایی

تا تو برگردی و از نو غزلی بنویسم

می‌گذارم که قلم پر شود از شیدایی

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *