تو بر کدام رُتبه
از پلّههایِ سنگ
تا خداوندی
آنسویِ چشمهایِ تو
آیا
همچنان
یک سایهٔ مثالی بر پرده است؟
یا آنکه
دستِ مرموز
چینهایِ خاطراتِ نخستین را
از ذهنِ غار
پاک کرده است؟
شاید برای آنکه
رازِ بزرگ را
میدانستی
گویاییات
به غرّشِ همیشه مبدّل شد
و چشمهایِ زیبایت
بینِ نگاه و نطق
معطّل ماند
ای قدرتِ سرازیر، در لحظهٔ زبونی!
فوّارهٔ بلند،
در نیمه راه سرنگونی!
آیا برایِ آنکه جهان را
از بیخ و بُن تکان ندهی
اینگونه دستهایِ تو
کوچک ماندند؟
و تا یقینِ سهمگین را
بر خاک ننویسی
پاهایِ بیقرارِ تو
سرگردان
بین سؤال و شک ماندند؟
هرچند من نیز گول و ناشنوایم
امّا بگو برایم
ای گنگِ خوابدیدهٔ نا آرام!
تو،
اینسویِ تمامی؟
یا آنسویِ تمام؟
شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی