در انتظار تو تا کی سحر شماره کنم؟
ورق ورق، شب تقویمِ کهنه پاره کنم؟
نشانههای تو بر چوبخطِّ هفته زنم
که جمعه بگذرد و شنبه را شماره کنم
برای خواستن خیر مطلقی که تویی
به هر کتاب و زِ هر باب، استخاره کنم
شب و خیال و سراغ تو باز میآیم
که بهتِ خانهٔ در بسته را نظاره کنم
مکن به ظلمتم آونگ بیش از این و مخواه
که شرحهشرحهٔ خورشید را قناره کنم
تو کی ز راه میآیی که شهرِ شب زده را
به روشنایی چشمم چراغواره کنم؟
زِ یاسهای تو مشتی بپاشم از سرِ شوق
به روی آب و قدح را پُر از ستاره کنم
هزار بوسهٔ از انتظار لک زده را
نثار آن لبِ خوشخندِ خوشقواره کنم
هنوز هم غزلم شوکرانی است الا
که از لبِ تو شکرخندی استعاره کنم
شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی