رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد

شعر حافظ

رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد

صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد

ز ميوه هاي بهشتي چه ذوق دريابد
هر آن که سيب زنخدان شاهدي نگزيد

مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب
به راحتي نرسيد آن که زحمتي نکشيد

ز روي ساقي مه وش گلي بچين امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دميد

چنان کرشمه ساقي دلم ز دست ببرد
که با کسي دگرم نيست برگ گفت و شنيد

من اين مرقع رنگين چو گل بخواهم سوخت
که پير باده فروشش به جرعه اي نخريد

بهار مي گذرد دادگسترا درياب
که رفت موسم و حافظ هنوز مي نچشيد

شاعر این شعر زیبا: حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *