روي بپوش اي قمر خانگي

شعر سعدی

روي بپوش اي قمر خانگي
تا نکشد عقل به ديوانگي

بلعجبي هاي خيالت ببست
چشم خردمندي و فرزانگي

با تو بباشم به کدام آبروي
يا بگريزم به چه مردانگي

با تو برآميختنم آرزوست
وز همه کس وحشت و بيگانگي

پرده برانداز شبي شمع وار
تا همه سوزيم به پروانگي

يا ببرد خانه سعدي خيال
يا ببرد دوست به همخانگي

شاعر این شعر زیبا: سعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *