سرو بستاني تو يا مه يا پري

شعر سعدی

سرو بستاني تو يا مه يا پري
يا ملک يا دفتر صورتگري

رفتني داري و سحري مي کني
کاندر آن عاجز بماند سامري

هر که يک بارش گذشتي در نظر
در دلش صد بار ديگر بگذري

مي روي و اندر پيت دل مي رود
باز مي آيي و جان مي پروري

گر تو شاهد با ميان آيي چو شمع
مبلغي پروانه ها گرد آوري

چند خواهي روي پنهان داشتن
پرده مي پوشي و بر ما مي دري

روزي آخر در ميان مردم آي
تا ببيند هر که مي بيند پري

آفتاب از منظر افتد در رواق
چون تو را بيند بدين خوش منظري

جان و خاطر با تو دارم روز و شب
نقش بر دل نام بر انگشتري

سعدي از گرمي بخواهد سوختن
بس که تو شيريني از حد مي بري

شاعر این شعر زیبا: سعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *