سفر به خیر گلِ من! که می‌روی با باد

شعر حسین منزوی

سفر به خیر گلِ من! که می‌روی با باد

زِ دیده می‌روی، امّا نمی‌روی از یاد

کدام دشت و دمن؟ یا کدام باغ و چمن؟

کُجاست مقصدت ای گُل؟ کُجاست مقصدِ باد؟

مباد بیمِ خزانت، که هر کُجا گُذری

هزار باغ به شکرانهٔ تو خواهد زاد

خزانِ عُمرِ مرا داشت در نظر، دستی

که بر جبینِ تو نقشِ گُل و شکوفه نهاد

تمامِ خلوتِ خود را، اگر نباشی تو

به یادِ سُرخ‌ترین لحظهٔ تو خواهم داد

تو هم به یادِ من او را ببوس، اگر گُذرت

به مرغِ خستهِٔ تنها نشسته‌ای اُفتاد

غمِ « چه می‌شود؟» از دل بران، که هر دو عنان

سپرده‌ایم به تقدیر« هرچه بادا باد»

بیایم از پِیِ تو، گردباد اگر نبَرد

مرا به همرهِ خود، سویِ ناکُجا آباد.

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *