صوفي بيا که خرقه سالوس برکشيم

شعر حافظ

صوفي بيا که خرقه سالوس برکشيم
وين نقش زرق را خط بطلان به سر کشيم

نذر و فتوح صومعه در وجه مي نهيم
دلق ريا به آب خرابات برکشيم

فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشيم

بيرون جهيم سرخوش و از بزم صوفيان
غارت کنيم باده و شاهد به بر کشيم

عشرت کنيم ور نه به حسرت کشندمان
روزي که رخت جان به جهاني دگر کشيم

سر خدا که در تتق غيب منزويست
مستانه اش نقاب ز رخسار برکشيم

کو جلوه اي ز ابروي او تا چو ماه نو
گوي سپهر در خم چوگان زر کشيم

حافظ نه حد ماست چنين لاف ها زدن
پاي از گليم خويش چرا بيشتر کشيم

شاعر این شعر زیبا: حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *