قسم به عشق که دروازهٔ سپیده دم است
قسم به دوست که با آفتابها، به هم است
قسم به عشق که زیتون باغهای شمال
قسم به دوست که خرمای نخلهای بم است
سپس به نام جنون – این رهایی مطلق –
که در طریقت عشاق، اوّلین قدم است
قسم به عشق و جنون و به دوست، آری دوست !
که هم عزیزترین، هم رساترین قسم است
که زیستن تهی از عشق، برزخی است عظیم
که زندگی است به نام ار چه، بدتر از عدم است
مگر نه ماه شب ماست عشق و خود نه مگر
محاق ماه به خیل ستارگان ستم است ؟
ببین! که وقت جهان بینی است و جان بینی
کنون که آینهٔ چشم دوست، جام جم است.
شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی