ما ز ياران چشم ياري داشتيم

شعر حافظ

ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آن چه ما پنداشتيم

تا درخت دوستي برگي دهد
حاليا رفتيم و تخمي کاشتيم

گفت و گو آيين درويشي نبود
ور نه با تو ماجراها داشتيم

شيوه چشمت فريب جنگ داشت
ما غلط کرديم و صلح انگاشتيم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتيم

نکته ها رفت و شکايت کس نکرد
جانب حرمت فرونگذاشتيم

گفت خود دادي به ما دل حافظا
ما محصل بر کسي نگماشتيم

شاعر این شعر زیبا: حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *