میان غنچه و گل، از تو گفت‌وگو شده است

شعر حسین منزوی

میان غنچه و گل، از تو گفت‌وگو شده است

که باد، خوش نفس و باغ مشکبو شده است

تو بر فکنده‌ای از خویش پرده، ای خورشید!

که شهر خواب زده، غرقِ های و هو شده است

درون دیدهٔ من، آفتابگردانی است

که در هوای تو چرخان به چارسو شده است

به تابناکی و پاکی ترا نشان داده است

ز هر ستارهٔ رخشان که پرس‌وجو شده است

تنت ز لطف و طراوت به سوسنی ماند ،

که در شمیم گل سرخ، شست‌وشو شده است

برابر تو چه یارای عرض اندامش

که پیش روی تو دست بهار، رو شده است

چگونه آینه لاف برابری زندت ؟

که از تو صاحب این آب و رنگ و رو شده است

تو آن بهشت برینی که جان خاکی من،

برای داشتنت، عین آرزو شده است.

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *