نامت از کدام کوکبِ درشت

شعر حسین منزوی

نامت از کدام کوکبِ درشت

رویِ گونه‌هایِ خیسِ من چکید؟

نامت از کدام چشم؟

عشق را به چشم‌هایِ تو

که دید و نام داد؟

نام را به چشم‌ها

که وام داد؟

وآژه‌ای نداشتم

تا تو را صدا کنم

آسمانِ گنگ نیز

وآژه‌ای نداشت

آمدیم و در زدیم

یک شبح

در به رویمان گشود

روبرویم ایستاده بود

ایستاد و پلک هم نزد

خیره شد به خواب‌هایِ من که در کرانه‌اش

کرکسی غریب

می‌گذشت

خوابِ خالیِ مرا گرفت و

پهن کرد

رویِ شهر و آسمان سیاه شد

گفت: تیغ!

دشنه!

هرچه هست!

من، قلم‌تراش کهنه را

دادم و گرفت و ناگهان

خون!

که می‌جهید و رویِ خواب‌های شهر

می‌نشست

رویِ خواب‌هایِ ارغوانی‌ام

کودکی و پیری و جوانی‌ام

دوره کردن تمامِ زندگانی‌ام

که ناگهان

آسمان

زیرِ خواب‌های من نفس کشید و

تازه شد

بعد،

کوکبی درشت را

به شکل چشم

برگزید و گفت:

نامِ عشق را از او بپرس!

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *