وقتی که پلک‌هایت

شعر حسین منزوی

وقتی که پلک‌هایت

آن پرده‌هایِ ابریشم

– آویزهایی از مژه با او-

از آن دریچه‌های دوگانه

بالا می‌رود،

آبی است

دنیایِ من که پشتِ دریچه است

با من سخن بگویید

ای چشم‌ها!

با من که بعد از این‌همه سرگردانی

همزادهایم

دریا و آسمان را

در آبیِ ملایمتان جُسته‌ام

پایانِ من شوید

من خسته‌ام

از جُستن و نیافتن

خسته‌ام.

شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *