چهرهٔ آفتابِ پنهانست
شبِ دیرندهِٔ زمستان است
چه نسیمی؟ چه شبنمی؟ گلِ من!
باغ در دستِ باد و توفان است
از گل و از پرنده آنچه به جاست
پرِ خونین و برگِ بیجان است
فصل فصلِ کتابِ باورمان
همه بازیچههایِ شیطان است
عشق با نامِ عادت از هر سو
هدفِ تیرهایِ بهتان است
شورمان، شیونِ عزاداران
شعرمان اشکِ نا امیدان است
باغ مُرده ست و رویشی گر هست
در بهارِ حفیرِ گادان است
چمنِ سرو و باغِ گل؟ هیهات!
منظر از هر طرف بیابان است
شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی