گر چه ما بندگان پادشهيم

شعر حافظ

گر چه ما بندگان پادشهيم
پادشاهان ملک صبحگهيم

گنج در آستين و کيسه تهي
جام گيتي نما و خاک رهيم

هوشيار حضور و مست غرور
بحر توحيد و غرقه گنهيم

شاهد بخت چون کرشمه کند
ماش آيينه رخ چو مهيم

شاه بيدار بخت را هر شب
ما نگهبان افسر و کلهيم

گو غنيمت شمار صحبت ما
که تو در خواب و ما به ديده گهيم

شاه منصور واقف است که ما
روي همت به هر کجا که نهيم

دشمنان را ز خون کفن سازيم
دوستان را قباي فتح دهيم

رنگ تزوير پيش ما نبود
شير سرخيم و افعي سيهيم

وام حافظ بگو که بازدهند
کرده اي اعتراف و ما گوهيم

شاعر این شعر زیبا: حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *