گنجشککِ من! پر بزن، در زمستانم لانه کن
با جیکجیک مستانت، خانه را پر ترانه کن
چون مرغکان بازیگوش از شاخی به شاخی بپر
از این بازویم پر بزن، بر این بازویم خانه کن
با نفست خوشبختی را به آشیانم بوزان
با نسیمت بهار را به سوی من روانه کن
اوّل این برف سنگین را از سرم پاک کن سپس
موهای آشفتهام را با انگشتانت شانه کن
حتّا اگر نمیترسی از تاریکی و تنهایی
تا بگریزی به آغوشم ترسیدن را بهانه کن
با عشقت پیوندی بزن روح جوانی را به من
هرگِرِه از روح مرا بدل به یک جوانه کن
چنان شو که هم پیراهن هم تن از میان برخیزد
بیش از اینها بیش از اینها خود را با من یگانه کن
زنده کن در غزلهایم حال و هوای پیشین را
شوری در من برانگیز و شعرم را عاشقانه کن.
شاعر این شعر زیبا: حسین منزوی